حواسم نیست
حواسم نیست

حواسم نیست

شعرانه-عاشقانه:سجده به چشم های تو

شعرانه ی اول:

خیره است چشم خانه به چشمان مات من/خالی است بی صدا و سکوت ات حیات من

دل می کنم به خاطر تو از دیار خویش/ ای خاطرت عزیزتر از خاطرات من

آیات سجده دار خدا چشم های توست/ ای سوره ی مغازله ای سور و سات من

حق السکوت میطلبند از لبان تو/ چشمان لاابالی و لب های لات من

شاعر شدن بهانه ی تلمیح کهنه ایست/ تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من

شکر خدا دفتر من بی غزل نماند/ شد عشق نیز منکری از منکرات من


شعرانه ی دوم:

این روسری آشفته ی یک موی بلند است/ آشفتگی موی تو دیوانه کننده است

بالقوه سپید است زن، اما زن این شعر/ موزون و مخیل شده و قافیه مند است

در فوج مدل های مدرنیته هنوز او/ ابروی کمان دارد و گیسوش کمند است

دل غرق نگاهیست که ما بین دو پلکش/ یک قهوه ای سوخته ی خیره کننده است

با اخم به تشخیص پزشکان سرطان زاست/ خندیدن او عامل بیماری قند است

تصویر دلش با کمک چشم مسلح/ انگار که سنگی ته شیئی شکننده است

شاید به صنوبر نرسد قامتش اما/ نسبت به میانگین همین دوره بلند است

ماه است و بعید است که خورشید نداند/ میزان حضور و حذرش چند به چند است


پ.ن: شعرانه ی اول از مهدی سیار و دومی از صالح دروند است .

نظرات 5 + ارسال نظر
Chap dast شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:21 ق.ظ

دیدن ی اسم وبلاگ آشنا تو لیست وبلاگ های ب روز شده خعلی باحاله.. انگاری تو ی شهر غریب یا ی مجلس ی دوست دیده باشی :دی
شعرانه ی دوم رو بیشتر دوس داشتم... مردانه بود !!! منظورم از مردونه اینه ک : دیدی ی نوشته هایی هست که از واج ب واجش زنونگی چکه می کنه ؟! کاملن تابلوئه ک با غریزه و حس زنانه نوشته شده (منم ی پستی با این وصف داشتم!) این شعر هم مردونه ی مردونه بود! خعلی خوب بود!

شعرانه ی اول سخت تره... آدمو ب فکر وادار می کنه! دوس دارم شعرخوندن رو ! :دی

حالا که اینقد با حاله میگم اجازه بده ما هم یه خورده از این حس باحال نصیبمون شه( اگه منظورمو فهمیده باشی آفرین داره)
توصیف مردانه ات رو خوندم رفتم سراغ شعر دوم دیدم بهترین توصیفی بود که برای این شعر میشه کرد واقعا همین طوره که تو میگی
شعر اول اون قسمت آیات سجده دار و سوره ی مغازله اش واقعا محشره

Chap dast شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ق.ظ

همچنان معتقدی تو آپ کردنی اس میاد برا من، نه ؟!:))))
خودمم تقریبن دارم ی همچین حسی پیدا می کنم:دی

داره به یقین تبدیل میشه خانوم

Chap dast شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ق.ظ

پس آفرین منو بده بدم :))))
نوشته هام همش نصفه س !!! :(
دوس ندارم اینجوری ناقص بمونن... هیچ رقمه هم کامل نمیشن.. میترسم خودمم ناقص شده باشم !!!:(
در اولین فرصت آپ می کنم، ولی مابقیش دیگه ب شما ربط داره ک اون حس باحال رو دست چین کنین یا نه:دی

صد آفرین
شما نصفه ترین نوشته ات هم در مقابل جمله بندی های ما مثه قیاس کلیله دمنه در برابر داستان شنگول منگول است.
بی صبرانه منتظرم

ونوس شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 ب.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com

(بازم من نخود هر آش شدم:منم فهمیدم منظورتون و منم باید آفرین بگیرم خب :)))))))))
منم شعر دوم رو خیلی دوست داشتم...به خصوص اونجاش که گفت نسبت به میانگین همین دوره بلند است....جالب بود!به قول مریم مردانه ی مردانه بود...واقعا جالبه اگه یه زنی می خواست با همچین مضمونی یه شعر شبیه این بگه کاملا معلوم می شد قلم یه زنه!
ولی اولیش یه جورایی ابروهام خط مستقیم شد وقتی خوندم! باید روش فکر کرد!

ونوس شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com

الان که دام اینو می نویسم کلی دارم خجالت می کشم ها!
معمولا از این کامنت ها برای کسی نمی نویسم یعنی اصلا تا حالا ننوشتم!
خواستم خواهش کنم اگه امکان داره و وقت داری و ممکنه یه نگاهی به پست یکی به آخرم بندازید!یه وهم نوشته..اینم به خاطر این گفتم چون نظرت خیلی خیلی برام مهمه و خیلی دوسش دارم :)
بازم ببخش...هر موقع که وقت داشتی...
بازم شرمنده...

دختر خوب و نازنین دوست عزیزم این چه حرفیه من روز قبل حدودای ساعت 11 فک کنم پست رو خوندم ولی گفتم صب کنم یه چیز جمع و جور براتون بنویسم که یهو زمین لرزید باقی ماجرا
به روی چشم از اینکه نظر من برای شما مهم شده باید به خودم ببالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد