حواسم نیست
حواسم نیست

حواسم نیست

لیلی تر از لیالی

رویای رود باش، غزل در مَصَب بریز!
شط الشراب باش، به شط العرب بریز
تا شور پارسایی ات اروند سازدش
دُرّ دَری درون خلیج ادب بریز!
کج کج نگاه کن به من و جرعه جرعه مِی 
از تُنگ چشمهات بر این تشنه لب بریز
اصلا بیا و فرض بکن قرن هشتم است!
یکسان به جامِ رند و من و محتسب بریز!
لیلی تر از لیالیِ پیشین حلول کن
در من برقص، در رگ و خون و عصب بریز
آتش بگیر! باد شو و خاک کن مرا 
آب از... سَرَم ...چه یک وجب و صد وجب! ...بریز!

بگشای بندِ موی خودت را و ناگهان 

بر روی صبح ِ بالشِ من، عطر ِشب بریز ..

نظرات 3 + ارسال نظر
مسعود چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 02:38 ب.ظ http://pdf-books.blogsky.com/

خوب بود

مرجان چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ http://dbandbaz.blogfa.com/

دیگه چی؟ چشم روشن!! یه باره بگو لاکم بزنه!!
شاعر خودت بودی رضا؟!... این سربازی چه می کنه با آدم! پدر عشق بسوزه!

رضا کوچولو دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:29 ب.ظ

آدم زیر سرش بلند بشه از این بدترشم میکنه مرجان جان، هی ی ی ی ی ی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد