حواسم نیست
حواسم نیست

حواسم نیست

شعرانه-عاشقانه:عشق در مراجعه است

شعرانه ی اول

من، میز قهوه خانه و چایی که مدتی است / هی فکر میکنم به شمایی که مدتی است

یک لنگه کفش مانده به جا از من و تویی/ ... در جستجوی سیندرلایی که مدتی است

با هر صدای قلب تو تکرار میشود/ ها گوش کن به اپرایی که مدتی است

هر روز سرفه میکنم اندوه شعر را/ آلوده است بی تو هوایی که مدتی است

دیگر کلافه میشوم و دست میکشم/ از این ردیف و قافیه هایی که مدتی است

کاغذ مچاله میشود و داد میزنم/ ... آقا چه شد سفارش چایی که مدتی است


شعرانه ی دوم

کفش چرمی- چتر-فروردین- خیایان شلوغ/ یک شب بارانی غمگین خیابان شلوغ

میرود تنهای تنها باز هم میبینمش/ باز هم رد میشود از این خیابان شلوغ

اشک و باران با هم از از روی نگاهش میچکد/ او سرش را میبرد پایین... خیابان شلوغ

عابران مانند باران در زمین گم میشوند/ او فقط میماند و چندین خیابان شلوغ

او فقط میماند و دنیایی از دلواپسی/ با غمی بر شانه اش سنگین... خیابان شلوغ

ناودان ها، چشمک خط دار ماشین های مست/ خط کشی، باران سنگین، خیابان شلوغ

کفش چرمی روبه روی کفش چرمی ایستاد/ لحظه ای پهلوی من بنشین خیابان خلوت است

پ.ن : از زنده یاد دوست داشتنی، نجمه زارع

نظرات 7 + ارسال نظر
Chap dast پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:02 ب.ظ

جفتشون یعنی مال خانم زارع بود؟!
تم شعر رو دوس داشتم، سبکی که درنظر گرفته بود جال بود.. ولی نمی دونم چرا اصرار داشته حتمن ردیف و قافیه درس کنه !!!!
مثلن اگه شعر نیمایی بود خیلی شیک تر و بهتر میشد به نظرم!!!
البته من نه شعر گفتن بلدم نه منتقدم ولی کلن میخورد تو ذوقم وقتی میدیدم انگاری اون دو کلمه رو میخواسته به زور بچپونه تو شعر!!!!

از آبجی گلم متشکرم که هنوز هم میاد و سر زدنشون کما فی سابق رواج داره... این سبک شعرا تقریبا توی هیچ قالبی قرار نمیگیرن و به هیچ سبک خاصی هم وفادار نیستند تقریبا از نیمه ی دوم سال هشتاد و با جلب توجه شعرای سید حسن حسینی و قیصر این تیپ شعرا بیشتر شدن و سعی دارن تا مفاهیم قدیم مانند عشق رو توی قالب های جدید محک بزنند و گاهی هم شاید به نظر خیلی ها خوب جفت جور نشه ولی همین سبک این روزها خیلی کامل تر شده و طرفدارای خاص خودشو داره

ونوس جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 ق.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com

ولی برعکس مریم من خیلی خوشم اومد!یه ردیف خیلی قشنگ اورده بود...یعین یه ردیف سخت بود که خوب تو شعر قرار داده بود...
خیلی به نظرم جالب اومد....:)

دختر تو نخوابیدی هنوز

Chap dast جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:04 ق.ظ

ونوس من خوشم نیومد؟!!! من فقط مشکلم با ردیف های آخر هر بیت بود!!!!!
اتفاقن وقتی تو مصرع اولش از چند کلمه استفاده کرده و فضاسازی رو به نحو احسنت جا داده تو شعر ب شدت خوشم اومد...
ببین امشب کلی ب اطلاعات عمومی من اضافه شد :دی

رضا کوچولو جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ق.ظ

یعنی شماها واقعا فک منو کوبیدید زمین... جهت استحضار مریم بگم که خواهرم دقت کردی بیت آخر شعر خیابان شلوغ یهو ردیف عوض شد؟ خیلی به نظر خودم استادانه اومد که توی تمام بیت ها سعی کرد القا کنه خیابون شلوغه و مردم بی تفاوتن و این القا کردنو با تکرار آزاردهنده ی خیابان شلوغ انجام داد ولی بیت آخر به نوعی برای تسلی دادن برای همدردی کردن و یا دو کلمه حرف زدن مستلزم خیابان خلوته حتی اگه ردیف به هم بخوره هم مهم نبوده برای شاعر مهم براش ایجاد اون فضای صمیمی خلوت گونه به این دونفر بوده

ونوس جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com

نه یعنی خواستم بگم خیلی خوشم اومد!خوبه که شمام خوشت اومده مریم جان۱
این تیکه ای که رضا گفت و انقدر دقت نکرده بودم....راس میگی...خیلی قشنگه!

Chap dast شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ

رضا ما جوونیامون تا خود ۷ صب بیدار میموندیم پای نت!!!
بعله اینجوریاس!
آره اتفاقن ی نکته ای هم ک خیلی دوس داشتم تو شعره همین عوض کردن یهویی ردیف تو بیت آخر بود... خیلی هم بجا بود یعنی همونی بود که باید میبود... و چقدر آرامم کرد اون تک مصرع آخر به تنهایی... !!!!

من میدونم تو خسته ی این کاری کلا، امام اول نت بازایی شما خانوم...آررررره
خوشحالم حس خوبی بهت داده دوستم

Chap dast شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ

راستی نوشتی استحضار یاد روح و مرگ و عزرائیل و اینا افتادم :دی

پس ان شا الله هیچ کس احتراما به استحضارتون نرسونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد