حواسم نیست
حواسم نیست

حواسم نیست

بوس

با حوصله کیف و چمدانم را بست

انگار که دست و پای جانم را بست

گفتم که بگویم چقدر دوس. . . ولی

با بوسه ی محکمی دهانم را بست


-----------------------------------------------------

تا عشق دوید از دهانم بیرون

نام تو کشید از دهانم بیرون

گفتم که به تو حرف دلم را بزنم

یک بوسه پرید از دهانم بیرون

--------------------------------------------------

مصراع نخست ، من تو را می بوسم

در مصرع بعد هم تو را می بوسم

ایراد ندارد ! به کسی چه ؟ اصلن

شعر خودم است ، من تو را می بوسم


پ .ن 1: اشعار از جلیل صفربیگی

پ .ن2: بوس از آن تک کلمه هاست که حتی حالت تلفظ کلمه هم به عمل معطوف است.

نظرات 7 + ارسال نظر
chapdast سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

شعر آخر رو کلی خندیدم.. مخصوصن با مصرع سومش :)))))
بوس خیلی خوبه :))))
البته نه از آنها که حواله ی هوا می شود...

ونوس سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com

چقدر جالب!تا حالا به اینش توجه نکرده بودم....تلفظش هم حتی!چه جالب....بوس....البته اگه به شکل کلمه هم دقت کنیم یه جورایی انگار معلومه بوسه!بوس و که می بینم ناخودآگاه یاد ملوس می افتم به خاطر اون(س) آخری که دارن!اون (و) وسط بوس هم یه جورایی انگار غنچه شدن دهنو نشون میده!به نظرم اگه بوس و ماچ کنار هم باشن معلومه که دوتاشون یه معنی دارن!ولی اون ماچ با اون (چ) که داره ادمو یاد آب دهنی می اندازه که بعد از بوسیدن روی لپ می مونه!اما بوس یه جورایی ظریفه و وقتی بوسه میشه دیگه یه جورایی اصالت میگیره...انگاری که فقط باید برای معشوق باشه....!!
ببخش پرچانگی کردم!همیشه سعی می کنم بدون به معنی کلمه ها از روی شکلشون معنیشونو حدس بزنم!خیلی جالبه!شما هم امتحان کن

رضا کوچولو پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ

خدا خوشحالتون کنه شما دوتا نازنین رو که میاید سر میزنید و حرف های خوب بهم میگید

ونوس پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 ق.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com


از سرعت عمل خوشت اومد؟!

chapdast جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 ب.ظ

عجله نکن رضا.. اولاش همش اینجوریه.. اگه بخای کامنتات زیاد باشن باید هرجا ک رفتی آدرس وبلاگتم بذاری.. ولی اگه همینجوری بنویسی و بفکر کامنت نباشی که دیگه هیچی.. وبت میشه مثه مال من.. بعد چند ماه، بازدید روزانه میانگین 45 ولی فوق فوقش 10 تا کامنت :)))))

رضا کوچولو شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ق.ظ

مرسی که حواست به ما هست آبجی ولی زیاد پیگیر این قضیه که کامنتا زیاد بشه نیستم، میبینی که خودم هم تق لق میام
ولی اینکه تو و ونوس باشید برام مهمه بازم مرسی
باید به همت و ذهن شماها که اینقدر دنبال سوژه هستید و مطلب میذارید آفرین گفت

ونوس چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.vahmeh-sabz.blogfa.com

اوه.....
واقعا نمی دونم چی بگم.....به نظرم شما باید نویسنده ی خیلی بزرگی باشید....جدی میگم....
واقعا پست بالا رو خیلی خیلی زیبا نوشتی...به خصوص فضاسازی ای که داشت....باور کن منم پا به پای راوی داستان طپش قلب و حس خوش استرس رو حس کردم....چقدر زیبا بود....شما می تونی از ساده ترین و پیش پا افتاده ترین مسائل چنان تصویر قشنگی بسازی که آدم رو با خودش ببره....واقعا فوق العاده بود...هرچند مطمئنم شما خیلی خیلی قشنگ تر از اینم می نویسید و من مشتاقانه منتظرم....

منم باید برای نظری که نوشتی اولش یه اوه بگم و بعد:
از لطف بی نظیرت ممنونم که لازم به گفتن نیست که چقدر قلم تو را دوست دارم و از آن یاد گرفته ام... هنوز هم آن اثیری میدان سنت میشل از خاطرم نرفته .... لازم به گفتن نیست که تو و ونوس برایم این دنیا رو ساختید پس من هنوز شاگردانه منتظر یادگیری از شمام
قسمت آخر رو که بنویسم دوست دارم نقد کنید تا اون موقع مرسی گل خانوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد